این تمام پولی بود که تا پایان ماه باید خرج میکردم.یکشنبه هفته دیگر عید است و من دو نفر از دوستانم را برای شام دعوت کرده ام اما بدون آن پول چیزی نمیتوانم بخرم.هیچ کس را هم ندارم تا از او پول قرض بگیرم.تو ای خدای مهربان تنها امید من هستی به من کمک کن...

کارمند اداره پست خیلی تحت تأثیر قرار گرفت و نامه را به سایر همکارانش نشان داد.نتیجه این شد که همه ی آنها جیبهای خود را جت و جو کردند و هرکدام چند دلالری روی میز گذاشتند. در پایان 96 دلار جمع شد و برای پیزن فرستادند...

همه کارمندان پست از اینکه توانسته بودند کاری انجام دهند خوشحال شدند عید به پایان رسید و چند روزی از این ماجرا گذشت تا اینکه روزی نامه ای از پیرزن به پست رسید که روی آن نوشته بود نامه ای به خدا...

همه کارمندان جمع شدند تا نامه را بخوانند:

خدای من چگونه میتوانم از این کاری که برام کردی تشکر کنم.با لطف تو توانستم شامی عالی برای دوستانم مهیا کنم و روز خوبی را با آنها بگذرانم.من به آنها گفتم که چه هدیه ی خوبی برایم فرستادی...

البته 4دلار آن کم بود که مطمئنم کارمندان اداره پست آن را برداشته اند....!!!

وب سایتی متعلق به همه کسانی که دوستشان دارید. هرکس در این وب سایت سهمی دارد

نظرات شما عزیزان:

موضوعات مرتبط: <-CategoryName->
برچسب‌ها: <-TagName->